دلم نوشتن میخواهد برای تو
تویی که میدانی دردهای بی درمانم را
تویی که به خلوت بی کسیم آمدی
میدانی چه میگویم .......

میخوام بگم
آدم از یک جایی به بعد
دیگر خودش را به در و دیوار نمیکوبد،
از هر چه هست و نیست شاکی نمیشود،
از آدم ها فاصله نمیگیرد
از هیچ کس، دیگر متنفر نمیشود.
دیگر گریه نمیکند.غصه نمی خورد.از حرف کسی نمی رنجد.
دیگر شعر نمیخواند، موسیقی گوش نمیدهد،
حتی نفس نمیکشد
به کسی زنگ نمی زند، کسی هم به او زنگ نمی زند.
دیگر صدایی، اتفاقی، بوی عطری، اسمی،
زنگ تلفنی، نامه ای، خاطره ای، حرفی
حواسش را پرت نمی کند.
آدم از یک جایی به بعد، دیگر منتظر نمی ماند،
دیگر عجله نمی کند، دیگر حوصله اش سر نمی رود،
دیگر بی قرار نمیشود.
می دانی؟آدم از یک جایی به بعد
فقط نگاه میکند...
فقط .............
پونه
پونه