
مخاطبم کسی نیست برای دل خودم نوشتم ....
لطفا به من عشق تعارف نکنید
سیرم!
من به تنهایی کنار ساحل قدم میزنم
به تنهایی به دیدن غروب میروم
به تنهایی تنها میمانم!
عشق را میسپارم به چشمان آزاد
و نترس موش های صحرایی
من شکستم ، امروز تکه تکه هایم را با دست جمع کردم ،
دستم برید !
از فردا خودم را گچ میگیرم شاید دیگر هرگز پرواز نکنم اما
هرگز زمین نمیخورم
شاید نخندم اما گریه هم نمیکنم
شاید جاودانه نشوم ! اما آسوده میمیرم
فردا قلبم را از جا میکنم ، چالش میکنم زیر
خروارها خاک نم کشیده ی کویر
شما هم میتوانید در مراسم تدفینش شرکت کنید
فقط لطفا قلبم را ندزدید
من عاشق نمیشوم
حتی به قیمت پوسیدن...!
وووووووو
وقتی می شود دقایق عمرت را با آدم های خوب بگذرانی،
چرا باید لحظه هایت را صرف آدم هایی کنی که با
دل های کوچکشان مدام درگیر حسادت ها و
کینه ورزی های بچه گانه اند ...
یا مدام برای نبودنت...
برای خط زدنت تلاش می کنند؟...نه!
همیشه جنگیدن خوب نیست!...
من همیشه جنگیده ام تا چیزی را عوض کنم...
اما این روزها فهمیده ام که با آدم های
کوته نظر نباید جنگید...
فهمیده ام برای اثبات دوست داشتن
نباید جنگید... برای به دست آوردن دل آدم ها نباید جنگید...
برای اثبات خوب بودن نباید جنگید...
این روزها نسخه فاصله گرفتن را می پیچم
برای هر کسی که رنجم می دهد..
از آدم هایی که زیاد دروغ می گویند...
فاصله می گیرم...از آدم هایی که زیاد ظلم می کنند...
فاصله می گیرم... از آدم هایی که حرمتم را نگه نمی دارند...
فاصله می گیرم...با حقارت برخی آدم ها
و دل هایشان نباید جنگید...باید نادیده شان گرفت ...
و گذشت ...و بخشیدشان...
نه برای این که مستحق بخشش اند...
برای این که من مستحق آرامشم....
وووووووووووووووووووووووووو
