یک شغال چموش و بدکاره
شده پیدا کنار خانه ی من
همه عمرش ندیده بود او گرگ
در دلش کرد قصد لانه ی من
تا که چشمش بمن ، مرا او دید
عرض خدمت بمن نموده شدید
یک سلام بلندو تعظیمی
پاچه خواریِ عاجزانه ی من
برده ام زیر ذرّه بین اورا
دیده ام بد نه ، بدترین او را
مطمئن از خرابی فکرش
نیّ...
احمدیزدانی
تاریخ درج:
۹۸/۰۵/۰۳ - ۰۰:۳۳ 2 نظر , 385
بازدید