گفت : از عشق دوباره بنویس و من آه کشیدم با سیگار ...
به عقب که برگشتم بوی سوختگی روزهای شیرین گذشته ، دلم را لرزاند ...
گاهی آدمها تمام احساسشان را از دست میدهند و به تنهایی میرسند ...
قاب عکسی روی دیوار اتاقم و کلی خاطرات سیاه و سفید روزگار
...
امپراطور سکوت
تاریخ درج:
۹۶/۰۳/۱۵ - ۰۳:۰۰ 6 نظر , 430
بازدید
فرقی نمیکند ..
"بیایی" یا "نیایی"
من دیگر هیچ وقت حالم " خوب "نمیشود این جا آنقدر شاعرانه دروغ می گویند
و آنقدر در دروغ هایشان شاعر می شوند
که نمیدانم
در این سرزمین
با اینهمه فریب
چگونه ست که دلم هنوز خواب باران را دوست دارد!
&...
دل آرام مسیحا
تاریخ درج:
۹۵/۱۰/۱۴ - ۱۷:۵۶ 20 نظر , 518
بازدید
حضور در مجموعه ای که گاهی برای تغییرش باید یک راه سخت را بپیمایی.تمام حقارتها و موانع را درک کنی و از پیامدهای این واخواهی مجبور به گزینش کنج خلوت شوی .آنقدر صبوری و متانت داشته باشی.که از حمله ها ،زیاد مشوش و ناراحت نباشی.همچنان به راه نو بیندیشی.آنجا که در آخرین نای توانت ، استوار و مقاوم در ب...