ورود به سایت
رتبه کلی: 4504


درباره من
من لیسانس برق از دانشگاه ازاد میانه عضو نظام مهندسی میانه شماره ی من 09142591861 عضو بسیج مهندسی هستم
paryaarang.blogfa.com
pardisarang1370.blogfa.com
pardisarang.blogfa.com
padidaharang.blogfa.com
paryaarang.persianblogfa.com
به وبلاگ های من نگاه کنید ونظردهید اکانت اصلی من paryaarangهستش سلام کسانی من راادد می کنند به عنوان دوست یادرنظر سنجی ها شرکت می کنند خواهش می کنم pvندهند
pariyaarang (parni )    

طلاق مردم از تیم ملی فوتبال!

درج شده در تاریخ ۴/۰۱/۰۹ ساعت 13:24 بازدید کل: 8 بازدید امروز: 8
 

 

اخبار سراسری
۱۴۰۴/۱/۹
۱۰:۵۲

 

فرشاد کاس‌نژاد، روزنامه‌نگار شرایط جامعه را با حال و هوای تیم ملی پیوند زد که خواندنش خالی از لطف نیست.

photo_2025-03-29_09-50-25

او نوشت: داستان فوتبال فقط آنچه در زمین می‌گذرد نیست. یک تیم داستانی چندوجهی را می‌سازد. گاهی داستان اینطور پیش می‌رود که جلوه‌ها، شکست‌ها و پیروزی‌هایش را هیچ‌کس پی نمی‌گیرد. انگار دیگر هیچ‌کس به سرنوشت داستان وقعی نمی‌گذارد.

در داستانی که مردم خود را بخشی از آن تصور نمی‌کنند، در تماس تلفنی معاون اول رئیس‌جمهوری و سرمربی تیم ملی پس از صعود به جام جهانی، محور مکالمه مردم هستند. اما واژه‌ی مردم در آن مکالمه به سرقت رفته است. عارف و قلعه‌نویی به هم تبریک گفتند، برای هم دعا کردند، درباره‌ی مردم و معیشت آنها حرف زدند، در حالیکه مردم احساس یا امید به آنها ندارند. آنها مشغول مکالمه‌ای درون‌سازمانی هستند که مخاطبی ندارد. اما اصرار دارند پای جمعیتی به نام مردم را به مکالمه‌ی خود باز کنند. مردم اما علاقه‌ای ندارند مخاطب آنها، در خطابه‌ی آنها یا مورد عنایت آنها باشند. مردم، زندگی را در مکالمات آنها جستجو نمی‌کنند.

مواجهه هواداران فوتبال و تیم ملی، جدا افتادن و دوری عمیق‌شان در ۴ سال اخیر به تجربه‌ای بی‌مانند برای فوتبال ایران تبدیل شد.

جدایی تیم ملی و هواداران فوتبال، مهم‌ترین نماد جدایی‌های رخ داده در ایران ۱۴۰۰ است، چون در عمومی‌ترین دلبستگی جامعه شکل گرفته و فراگیری تعلق خاطر پیشین، ما را با عمق جدایی در دوران جدید مواجه می‌کند.

اما این تمام ماجرا نیست.

تیم ملی با گوناگونی اعضای آن، سرمربی از نازی‌آباد، یک مربی دیگر ارمنی‌-ایرانی از مجیدیه، دروازه‌بان از لرستان، مدافعان از مازندران و خوزستان، بقیه از گیلان و تهران، این و آن گوشه، اغلب برخاسته از بحران‌های همه‌گیر مالی در خانواده‌ی ایرانی، اغلب زمین‌خورده و سپس افتان و خیزان نجات‌یافته در کمرکش بی‌رحم زندگیِ ایرانی، امروز در اوج موفقیت در یک حرفه‌ی شهرت‌زا؛ اعتبار اجتماعی خود را از کف داده‌اند.

به یک شهروند ایرانی چه می‌گذرد که در مسیر ساختن یک زندگی، باید چنین خود را بازنده‌ ببیند؟

زندگی شخصی خود را سامان دهد، از آن سو اما خود را لخت و پتی در چشم دیگران بیابد. این چیست؟ زندگی این نباید باشد.

این تنها داستان زندگی چندین بازیکن در تیم ملی نیست. تصور می‌کنم این روایت زندگی جمعیت بزرگ‌تری را در ایرانِ امروز نمایندگی می‌کند. چهره‌های تیم ملی از چشم مردم افتاده‌اند، اما آنها نیز مردم هستند، و نمی‌توانند نمونه‌ای از چند فوتبالیست عافیت‌طلب باشند. زندگی طیفی از مردم دچار چنین حکایتی شده است، مثلا میلیون‌ها بیرانوند، در گذشته از خیرِ ارزیابی عمومی.

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۴/۰۱/۰۹ - ۱۳:۲۴
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)