ورود به سایت
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 657


درباره من
علی قربانی
ــ در قم مشغول تحصیلات حوزویم.

عاشق رهبری عزیز و دوست داشتنیم از بدخواهاش بدم میاد
بیشتر وقتم با کتابای عربی سپری میشه.
مثل بحار الانوار و وسایل و...
علماءرو بسیار دوس دارم .

قربانی علی (aliali11 )    

آیا عائشه منکر سماع موتی است؟

درج شده در تاریخ ۹۸/۰۴/۱۴ ساعت 15:26 بازدید کل: 427 بازدید امروز: 427
 

آیا عائشه منکر سماع موتی است؟

تاریخ انتشار: ۱۳۹۷/۱۱/۱۵ تعداد بازدید: 236

یکی از مبانی توسل و استغاثه به ارواح اولیای الهی در عالم برزخ، مسئله سماع موتی است. وهابیت می گویند توسل و استغاثه به مردگان جایز نیست چون ارواح انبیا و اولیای الهی قادر به شنیدن صدای زندگان نیستند و در عالم برزخ بی خبر از احوال زندگان به‌سر می‌برند یکی از ادله آنها بر نشنیدن مردگان سخن عائشه است که دلالت می کند که عایشه معتقد به عدم سماع موتی بود.

 

 



نویسنده: سید مصطفی عبدالله زاده

روایت به این صورت  نقل شده است:

(ابنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنهُمَا، قَالَ: وَقَفَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ عَلَی قَلِیبِ بَدرٍ فَقَالَ: «هَل وَجَدتُم مَا وَعَدَ رَبُّکُم حَقًّا» ثُمَّ قَالَ: «إِنَّهُمُ الآنَ یَسمَعُونَ مَا أَقُولُ»، فَذُکِرَ لِعَائِشَةَ، فَقَالَت: إِنَّمَا قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّهُمُ الآنَ لَیَعلَمُونَ أَنَّ الَّذِی کُنتُ أَقُولُ لَهُم هُوَ الحَقُّ» ثُمَّ قَرَأَت {إِنَّکَ لاَ تُسمِعُ المَوتَی} [النمل: 80] حَتَّی قَرَأَت الآیَةَ)[1]؛

ابن عمر گفت: پیامبر (ص) کنار و لبه چاه بدر ایستاد و فرمود: آیا آن چیزی را که خداوند وعده داد، حق یافتید سپس فرمود: «همانا آنها الان می شنوند آن چیزی را که می گویم» و این روایت برای عایشه نقل شده و عایشه گفت همانا پیامبر (ص) فرمودند: «همانا آنها الان می دانند آن چیزی که من می گویم حق است سپس عایشه به این دو آیه استدلال کرد: (إِنَّکَ لاَ تُسمِعُ المَوتَی، وَمَا أَنتَ بِمُسمِعٍ مَن فِی القُبُورِ).

البانی می گوید: مردگان نمی شنوند چنانچه عایشه هم از آیات عدم سماع موتی را فهمیده است و عدم سماع موتی نزد عایشه در کتب اهل سنت، معروف است[2]. بن باز نیز می نویسد: عایشه با استناد به آیاتی سماع موتی را رد کرده است[3].

 پاسخ

اولا: همچنانکه نقل شد، عایشه لفظ « لیعلمون» را در روایت تایید کرده و « لیسمعون» را رد کرده است در حالی که در روایات قلیب بدر که سائل عمر بود، واژه «باسمع» آمده است همچنین از ابی طلحه که در جنگ حضور داشته واژه باسمع نقل شده است نه واژه (لیعلمون) این در حالی است که عائشه در جنگ حضور نداشته است. همچنین از انس و ابن عمر هم همین واژه نقل شده است. چنانچه آلوسی از سهیلی نقل می کند: کسی که نزد پیامبر (ص) بوده است احفظ به نقل پیامبر (ص) است و عائشه نزد پیامبر (ص) حضور نداشته است[4].

ثانیا: ابن تیمیه درباره همین نقل عائشه می گوید: عائشه تاویل کرده چنانچه امثال این امور را تاویل برده است و نص صحیح مقدم بر تاویل صحابه و غیر صحابه است. در ادامه می گوید در قران آیه ای وجود ندارد که سماع موتی را نفی بکند. پس این کلام عائشه از اجتهادات عائشه بوده است و اجتهاد در مقابل نص است[5]. همچنین شنقیطی می نویسد: «وَرَدُّ عَائِشَةَ لِرِوَایَةِ ابنِ عُمَرَ بِمَا فَهِمَت مِنَ القُرآنِ مَردُودٌ»[6]؛ رد کردن عایشه روایت ابن عمر را بخاطر فهمش از قرآن، مردود است.

ثالثا: این روایت عائشه با روایت عمر و دیگران تعارضی ندارد چون در روایت عائشه آمده آنها علم دارند به اینکه آن چیزی که می گویم حق است و این علم بالاتر از سماع است چنانچه آلوسی می گوید: بین این دو روایت تعارضی نیست و قابل جمع است چون وقتی مردگان در آن حالت علم دارند جایز است در همان حالت سماع هم داشته باشند[7]. همچنین ابن رجب حنبلی می آورد: عایشه شاهد ماجرا نبود و عبارت «لیعلمون» منافاتی با «لیسمعون» ندارد؛ زیرا اگر دانستن برای میت جایز باشد، شنیدن هم برایش جایز است؛ چون مرگ همان طور که با شنیدن و بصر منافات دارد، با علم نیز منافات دارد و اگر موت مانع بعض (شنیدن) باشد، باید مانع همه چیز (مثل علم) نیز باشد[8].

رابعا: ابن حجر عسقلانی و علامه لکنوی و شنقیطی قائل هستند عائشه از نظر خودش برگشته است[9] و به دو دلیل استدلال می کنند که عبارتند از:

الف: روایتی را که ترمذی از عائشه نقل می کند وقتی عائشه سر قبر برادرش (عبد الرحمن) می رود با برادرش حرف می زند: (حَدَّثَنَا الحُسَینُ بنُ حُرَیثٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عِیسَی بنُ یُونُسَ، عَنِ ابنِ جُرَیجٍ، عَن عَبدِ اللهِ بنِ أَبِی مُلَیکَةَ، قَالَ: تُوُفِّیَ عَبدُ الرَّحمَنِ بنُ أَبِی بَکرٍ بِحُبشِیٍّ قَالَ: فَحُمِلَ إِلَی مَکَّةَ، فَدُفِنَ فِیهَا، فَلَمَّا قَدِمَت عَائِشَةُ أَتَت قَبرَ عَبدِ الرَّحمَنِ بنِ أَبِی بَکرٍ، فَقَالَت ... ثُمَّ قَالَت: وَاللَّهِ لَو حَضَرتُکَ مَا دُفِنتَ إِلاَّ حَیثُ مُتَّ، وَلَو شَهِدتُکَ مَا زُرتُکَ)[10]. از عبدالله بن ابی ملیکه نقل شده که زمانی عبدالرحمن بن ابی بکر در حبشه از دنیا رفت جنازه اش را به مکه بردند و در مکه دفن کردند و زمانی که عایشه به مکه رفت و سر قبر عبدالرحمن رفت شعری خواند سپس گفت: قسم به خدا اگر من موقع مرگت حاضر بودم دفنت نمی شدی مگر جایی که مرده بودی و اگر شاهد دفنت بودم تو را زیارت نمی کردم.

پس طبق این روایت عائشه از نظریه عدم سماع موتی برگشته است و الا معنی ندارد بیاید سر قبر برادرش با وی حرف بزند چنانچه علما اهل سنت به این نکته اشاره کردند.

شاید بعضی بگویند این روایت ضعیف است چنانچه البانی در ذیل سنن ترمذی این روایت را ضعیف دانسته است[11] . در پاسخ می گوییم هر چند البانی در ذیل روایت گفته ضعیف است ولی در جای دیگر این حدیث را صحیح دانسته است[12]. و این حدیث دارای متابعات و شواهد هست چنانچه البانی در کتاب إرواء الغلیل به این نکته اشاره کرد[13]. همچنین بغوی این روایت را در شرح السنه ذکر کرده است و صحیح دانسته است[14] چون در مقدمه کتاب منهج خودش را بیان کرده که احادیثی را که در این کتاب ذکر می کنم مورد اعتماد ائمه سلف است که آنها خودشان اهل فن حدیث هستند و این احادیث را ذکر کردند و به اهل عصر خودشان دانا بودند و در این کتاب از احادیث مقلوب و مجهول و موضوع دوری کردم[15].

ب: روایتی را که احمد از عائشه نقل کرده است: (قالت کنت أدخل بیتی الذی دفن فیه رسول الله صلی الله علیه وسلم، وأبی فأضع ثوبی، وأقول إنما هو زوجی وأبی، فلما دفن عمر معهم فوالله ما دخلته إلا وأنا مشدودة علی ثیابی، حیاء من عمر)[16]؛ هر زمانی که وارد خانه‌ام می‌شدم که پیامبر (ص) و پدرم در آن دفن بودند پوشش از سر بر می‌داشتم؛ چراکه صاحبان قبر پدر و شوهرم بودند. ولی زمانی که عمر در همین مکان دفن شد، به خدا قسم داخل خانه نمی‌شدم مگر اینکه به دلیل حیاء خود را کامل می‌پوشاندم.

در این روایت آمده است، عایشه نه تنها سماع اموات را قبول دارد بلکه معتقد است که، روح میت می‌تواند زائرش را هم ببیند. بخاطر همین می‌گفت که این‌ها شوهر و پدر من هستند و از آن‌ها حجاب نمی‌گرفت، اما وقتی که عمر در آنجا دفن شد، هرگز بدون حجاب آنجا نمی‌رفت. و به همین خاطر اتاقش را با کشیدن دیواری بین خود و بین قبرها تقسیم کرده بود تا در قسمتی که قبر وجود نداشت، بتواند راحت لباس بپوشد[17]. پس همین نشان از این است که عائشه از نظر خودش برگشته است و الا پوشش عائشه معنی ندارد.

سند این روایت صحیح است چنانچه شعیب أرنؤوط در پاورقی مسند احمد این روایت را تصحیح کرده است[18] و هیثمی آورده است: (رَوَاهُ أَحمَدُ، وَرِجَالُهُ رِجَالُ الصَّحِیحِ)[19].  همین نشان از این است که عائشه از نظر خودش برگشته است.

برای مطالعه بیشتر درباره سماع موتی و ادله طرفین و آیات مورد استناد وهابیت رجوع شود به مقالاتی که در این سایت نوشته شده است[20].

پس از مجموع مطالب بالا روشن می شود که عایشه اگر چه در ابتدا سماع اموات را رد می‌کرد، اما بعداً از این نظرش برگشته و به سماع و رؤیت مردگان اعتقاد پیدا کرده است و همین رأی، رأی جمهور صحابه و علما می‌باشد، و رأی کسانی که منکر سماع اموات هستند بر اساس برداشت نادرست از آیات و احادیث بوده و مردود می‌باشد.

 

پی نوشت:

[1]- بخاری، محمّد، صحیح البخاری، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، 1422ق. ج 5 ص 77.

[2]- الآیات البینات فی عدم سماع الأموات علی مذهب الحنفیة السادات، تحقیق: تحقیق العلامة المحدث محمد ناصر الدین الألبانی، ناشر : المکتب الإسلامی – بیروت، چاپ چهارم، ص 25 و 26.

[3]- مجلة الجامعة الإسلامیة بالمدینة المنورة، الجامعة الإسلامیة بالمدینة المنورة، ناشر : موقع الجامعة علی الإنترنت، جزء 37، ص 276. http://www.iu.edu.sa/Magazine.

[4]- آلوسی، محمود بن عبد الله (م 1270)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، تحقیق: علی عبد الباری عطیة، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اوّل، 1415 هـ.ق. ج 11 ص 56.

[5]- ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم (م 728)، مجموع الفتاوی، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، مدینة نبویة، 1416ه. ج 4 ص 298.

[6]- أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، المؤلف : محمد الأمین بن محمد المختار بن عبد القادر الجکنی الشنقیطی (المتوفی : 1393هـ)، الناشر : دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع بیروت – لبنان، عام النشر : 1415 هـ - 1995 مـ ج 6 ص 130.

[7]- آلوسی، محمود بن عبد الله (م 1270)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، تحقیق: علی عبد الباری عطیة، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اوّل، 1415 هـ.ق. ج 11 ص 56.

[8]- ابن رجب، عبد الرحمن بن أحمد (م 795)، أهوال القبور وأحوال أهلها إلی النشور، التحقیق: عاطف صابر شاهین، دار الغد الجدید، المنصورة بمصر، الطبعة الأولی، 1426هـ.ق. ص 80.

[9]- ابن حجر عسقلانی، احمد، فتح الباری شرح صحیح البخاری، دار المعرفة، بیروت، 1379ق. ج 7 ص 304- الجامع الصغیر وشرحه النافع الکبیر لمن یطالع الجامع الصغیر، مؤلف الجامع الصغیر: أبو عبد الله محمد بن الحسن الشیبانی (المتوفی: 189هـ)، مؤلف النافع الکبیر: محمد عبد الحی بن محمد عبد الحلیم الأنصاری اللکنوی الهندی، أبو الحسنات (المتوفی: 1304هـ)ف الناشر: عالم الکتب – بیروتف الطبعة: الأولی، 1406 هـ ص 273- أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، المؤلف : محمد الأمین بن محمد المختار بن عبد القادر الجکنی الشنقیطی (المتوفی : 1393هـ)، الناشر : دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع بیروت – لبنان، عام النشر : 1415 هـ - 1995 مـ ج 6 ص 134 و 135.

[10]- ترمذی، محمّد، سنن الترمذی، تحقیق: بشار عواد معروف، دار الغرب الإسلامی، بیروت، 1998م. ج 2 ص 362.

[11]- محمد بن عیسی بن سَورة بن موسی بن الضحاک، الترمذی، أبو عیسی (المتوفی: 279هـ)، سنن الترمذی، تحقیق وتعلیق: أحمد محمد شاکر (جـ 1، 2) ومحمد فؤاد عبد الباقی (جـ 3) وإبراهیم عطوة عوض المدرس فی الأزهر الشریف (جـ 4، 5)ف الناشر: شرکة مکتبة ومطبعة مصطفی البابی الحلبی – مصر، الطبعة: الثانیة، 1395 هـ - 1975 مز ج 3 ص 362.

[12]- تبریزی، محمّد بن عبد الله (م 741)، مشکاة المصابیح، تحقیق: ناصر الدین الألبانی، المکتب الإسلامی، بیروت، چاپ سوّم، 1985م. ج 1 ص 538.

[13]- ألبانی، محمد ناصر الدین (م1420)، إرواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل، المکتب الإسلامی، بیروت، چاپ دوّم، 1405 هـ.ق. ج 3 ص 234.

[14]- محیی السنة، أبو محمد الحسین بن مسعود بن محمد بن الفراء البغوی الشافعی (المتوفی: 516هـ)، شرح السنة، تحقیق: شعیب الأرنؤوط-محمد زهیر الشاویش، الناشر: المکتب الإسلامی - دمشق، بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ - 1983م. ج 5 ص 465.

[15]- محیی السنة، أبو محمد الحسین بن مسعود بن محمد بن الفراء البغوی الشافعی (المتوفی: 516هـ)، شرح السنة، تحقیق: شعیب الأرنؤوط-محمد زهیر الشاویش، الناشر: المکتب الإسلامی - دمشق، بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ - 1983م. ج 1، ص 2.

[16]- ابن حنبل شیبانی، أحمد، مسند أحمد بن حنبل، تحقیق: شعیب الأرنؤوط وعادل مرشد و دیگران، مؤسسة الرسالة، چاپ اوّل، 1421ق. ج 42 ص 441.

[17]- بغدادی، محمّد بن سعد (م230)، الطبقات الکبری، تحقیق: إحسان عباس، دار صادر، بیروت، چاپ اوّل، 1968 م. ج 3 ص 364: (عَن عَائِشَةَ، قَالَت: «مَا زِلتُ أَضَعُ خِمَارِی وَأَتَفَضَّلُ فِی ثِیَابِی فِی بَیتِی حَتَّی دُفِنَ عُمَرُ بنُ الخَطَّابِ فِیهِ، فَلَم أَزَل مُتَحَفِّظَةً فِی ثِیَابِی حَتَّی بَنَیتُ بَینِی وَبَینِ القُبُورِ جِدَارًا فَتَفَضَّلتُ بَعدُ).

[18]- ابن حنبل شیبانی، أحمد، مسند أحمد بن حنبل، ج 42، ص 441.

[19]- هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 8، ص 26.

[20]-http://alwahabiyah.com/fa/Article/View/128276/-http://alwahabiyah.com/fa/Article/View/1249-http://alwahabiyah.com/fa/Article/View/2048-http://alwahabiyah.com/fa/Article/View/2052.

 

منبع: اختصاصی سایت الوهابیه

این مطلب توسط محراب عبوسی بررسی شده است.
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)