سال دهم، شماره اول، پیاپی 34، بهار و تابستان 1392، ص 105 ـ 130
محمدجواد یاوری سرتختی / دانشجوی دکتری تاریخ تشیع اثنیعشری مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) javadyavari@yahoo.com
محمدرضا جباری / دانشیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) jabbari@qabas.net
دریافت: 20/ 1/ 92 ـ پذیرش: 17/ 5/ 92
چکیده
یکی از تکالیف شرعی که خداوند در قرآن کریم بر مسلمانان واجب کرده، پرداخت خمس است. برپایه دیدگاه اهلسنت، مصداق خمس در آیه 41 سوره انفال تنها غنایم جنگی است، اما براساس دیدگاه ائمه اطهار(ع)، مصداق خمس تنها غنایم جنگی نبوده، بلکه تمامی منافع و عواید سالیانه را شامل میشود. با توجه به اهمیت و جایگاه خمس، رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) علاوه بر تبیین مصادیق خمس، برای اجرای آن نیز اهتمام ورزیدهاند. طبق این دیدگاه، آن دسته از روایات معصومان(ع) که بر حلیت تصرف در مال متعلَّق خمس دلالت میکند ناظر به شرایط و مقطع خاص و به علت شرایط سیاسی- اقتصادی و اجتماعی بوده است. بنابراین در عصر غیبت هم وجوب پرداخت خمس همچنان باقی است. در این پژوهش تلاش شده تا با بررسی تاریخی وضعیت خمس در عصر حضور، بهصورت توصیفی و تحلیلی، شبهههای تاریخی این موضوع و دیدگاه اهلسنت مورد بررسی و نقد قرار گیرد.
کلیدواژهها: خمس در قرآن، تاریخ خمس، معصومان، تشیع.
مقدمه
قرآن کریم در آیه 41 سوره انفال، پرداخت خمس توسط مسلمانان را مطرح کرده و می فرماید: وَ اعلَمُوا أَنَّما غَنِمتُم مِن شَیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی القُربی وَ الیَتامی وَ المَساکینِ وَ ابنِ السَّبیلِ (انفال: 41)؛ بدانید هر گونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا و برای رسول خدا صل الله علیه و آله و برای ذی القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است. براساس این آیة شریفه، برخی مفسران و مورخان اهل سنت، مصداق وجوب خمس را فقط غنیمت جنگی می دانند. از دیگر سو، چند روایات بر حلال بودن خمس برای برخی از شیعیان وجود دارد که برخی همانند مدرسی طباطبایی تصور کرده اند که امامان نخستین تا امام جواد علیه السلام خمس را از شیعیان اخذ نکرده ا ند (مدرسی طباطبایی، 1386، ص 4). بنابراین، برای پاسخ به این شبهه ها لازم است به چند سؤال اساسی در این زمینه پاسخ داد:
آیا اصل خمس در عصر ائمه اطهار علیهم السلام وجود داشته است؟
شیعیان و ائمه علیهم السلام برای دریافت و پرداخت خمس چگونه برخورد می کردند؟
مواردی که خمس به آن تعلق گرفته کدام است؟ بنابراین در پژوهش حاضر تلاش شده تا با روش توصیفی- تحلیلی براساس منابع کتابخانه ای به وضیعت تاریخ خمس نزد شیعیان پاسخ داده شود. ازاین رو، لازم است ابتدا پیشینه تاریخی بحث دربارة خمس مطرح گردد تا روشن شود که آیا شیعیان و ائمه اطهار علیهم السلام به آن عنایت داشته اند یا خیر؟
پیشینه تاریخی بحث دربارة خمس
در عصر حضور ائمه علیهم السلام و آغاز غیبت صغرا کتاب های فقهی بسیاری از سوی شیعیان نگارش یافته که یا به طور مستقیم عنوان خمس داشته و یا در آن بحث خمس مطرح شده است. حسن بن سعید بن حماد بن مهران (نجاشی، 1416ق، ص 58)، علی بن مهزیار اهوازی(همان، ص 253)، علی بن حسن فضّال (طوسی، 1417ق، ص 157)،محمدبن عیسی بن عبید (همان)، محمد بن اورَمه (اوربمه) قمی(نجاشی، 1416ق، ص 330)، حسین بن سعید بن حماد (ابن شهرآشوب، بی تا، ص 76) ، محمد بن حسن بن فروخ صفار (نجاشی، 1416ق، ص 354)، احمد بن محمد بن دول قمی (همان، ص 40)، حمید بن زیاد بن حماد (همان، ص 132)، محمد بن احمد بن جنید اسکافی (همان، ص 3058)، محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (همان، ص 389) ازجمله کسانی هستند که کتاب های مستقلی در زمینه خمس نگاشته اند.
در عصر غیبت کبری نیز عالمان شیعه، بابی از کتاب های فقهی را به غنایم یا خمس اختصاص داده اند، چنان که علی بن بابویه قمی در کتابفقه منسوب به امام رضا علیه السلام بحث خمس را مطرح کرده است (صدوق، 1406ق، ص 294). شیخ صدوق در المقنع (صدوق، 1415ق، ص 171) و الهدایة (صدوق، 1418ق، ص 276) باب مستقلی به نام خمس دارد. شیخ مفید نیز به طور مستقل باب خمس و غنایم را در کتابالمقنعه مطرح کرده است (شیخ مفید، 1410ق، ص 276). همچنین سید مرتضی در کتاب الانتصار بابی با عنوان ما یجب فیه الخمس وکیفیة قسمته (علم الهدی، 1415ق، ص 225) و نیز در کتاب رسائل بابی در احکام خمس دارد (علم الهدی، 1405ق، ص 226).
در دوران معاصر نیز آثار زیادی در زمینه بررسی مسئله فقهی خمس از سوی علما و محققان شیعه نگاشته شده، اما بیشتر مباحث آنها به بررسی روایی- فقهی در زمینه مصادیق و مستحقان خمس و چگونگی محاسبه خمس اختصاص دارد. آنان تنها در مقدمه کتاب خویش بحث مختصری درباره دریافت خمس غنایم از سوی رسول خدا صل الله علیه و آله و اهتمام ائمه علیهم السلام، به بیان وجوب و متعلَق خمس مطرح کرده اند. تنها کتابی که به طور مفصل، تاریخ خمس را در دوران نبوی صل الله علیه و آله و نیز برخی گزارش های پرداخت خمس از سوی شیعیان به ائمه علیهم السلام را مطرح کرده، کتاب الخمس اثر آیت الله حسین نوری همدانی است. کتاب دیگری که به طور مختصر دربارة تاریخ خمس در عصر رسول خدا صل الله علیه و آله پرداخته، کتاب خمس اثرسیدحسن امامی است. البته بیشتر تلاش نویسنده در خصوص اثبات وجوب خمس در منافع و نیز پاسخ به شبهات اهل سنت است.
پس از روشن شدن اهمیت و اهتمام شیعیان به نگارش کتاب درباره خمس، برای پاسخ به پرسش های اساسی درباره تاریخ خمس، لازم است تا بررسی اجمالی درباره وضعیت خمس در عصر نبوی و عصر هریک از ائمه علیهم السلام صورت گیرد.
الف. عصر رسول خدا صل الله علیه و آله
خمس غنایم در نبردها
طبق گزارش کلبی برخی از مسلمانان از همان آغاز هجرت که در درگیری با مشرکان غنیمتی را به دست می آوردند، طبق رسم های پیش از اسلام غنایم را نزد رسول خدا صل الله علیه و آله آورده و می گفتند: ای رسول خدا صل الله علیه و آله آنچه مخصوص شماست و یک چهارم را بگیر و باقی را به ما واگذار نما، پس همان طور که ما در جاهلیت رفتار می کردیم یک چهارم از غنایم و صفایای آن، و حُکم، فرمان شماست (طبرسی، 1372، ج 9، ص 392). بعد از اسلام نیز در عصر نبوی بر مسلمانان لازم بود که خمس غنایم به دست آمده از سرزمین های مفتوحه و نیز غنایم به دست آمده از مشرکان (متقی هندی، 1409ق، ج 4، ص 378) و خمس درآمد را پرداخت کنند. طبق برخی گزارش ها نخستین غنیمت جنگی که سهم حاکم و رسول خدا صل الله علیه و آله از آن برداشت شد، غنایمی بود که در جریان جیش عبدالله بن جحش در منطقه نَخله به دست آمد. در این درگیری، کشمش، پوست و دیگر کالاهای تجاری به غنیمت مسلمانان درآمد و آن را به مدینه آوردند.عبدالله به یاران خویش گفت: یک پنجم غنیمت شما از آن رسول خدا صل الله علیه و آله است. البته این پیش از تشریع خمس بود. به هر حال، وی خمس غنایم را برای پیامبر گرامی صل الله علیه و آله جدا کرد و باقی مانده را میان یاران خود تقسیم کرد (یعقوبی، بی تا، ج 2، ص 412 و 481). به نظر می رسد مراد از تقسیم سهم حاکم همان مرباع باشد که در عصر جاهلی مرسوم بود، زیرا واقدی در گزارش دیگری مینویسد: از ابیبردة بن نیار نقل شده است که پیامبر صل الله علیه و آله غنایم اهل نخله را نگهداری کرد و به جنگ بدر رفت، آن گاه پس از، بازگشت از بدر، غنایم نَخله را با غنایم اهل بدر تقسیم و به هر کس حقش را عطا کرد (واقدی، 1409ق، ج 1، ص 18). سیوطی نیز درباره اسباب نزول آیه خمس می نویسد که مشاجره مسلمانان درباره غنایم بدر زمینه نزول آیه این آیه بود (سیوطی، بی تا، ج 3، ص 160).
گفتنی است که رسول خدا صل الله علیه و آله در جنگ های دیگر نیز بعد از گرفتن غنایم، خمس اموال را جدا و بین مسلمانان حاضر در جنگ تقسیم می کرد.
بخش نامه برای گرفتن خمس
رسول گرامی صل الله علیه و آله که حاکم الهی در جامعه اسلامی بود، به مسئلة خمس توجه ویژه داشت. براساس همین اهتمام حضرت بود که فرماندهان جنگ پیش از تقسیم غنایم، خمس اموال را جدا می کردند. رسول خدا صل الله علیه و آله پس از گسترش اسلام نیز به اجرای قوانین الهی اهمیت داد و با ارسال سفیران یا نگارش نامه به آموزش احکام و اجرای آن و نیز گرفتن خمس اهتمام بیشتری ورزید (نیشابوری، بی تا، ج 1، ص 35). آن حضرت در نامه های خطاب به نهشل بن مالک وائلی باهلی، همراه با تأکید بر دوری از مشرکان (ابن سعد، 1410ق، ج 1، ص 284)، بنی معاویة بن جَرول الطائیین (ابن عساکر، 1415ق، ج 4، ص 331)، بنی جوین طائیین (ابن سعد، 1410ق، ج 1، ص 206)،عمروبن معبد جُهَنی، بنی حرقه از جُهینه، بنی جرمز (همان، ص 208)،بنی زیربن أقیش (متقی هندی، 1409ق، ج 8، ص 666)، بنی جرش(ابن کثیر، 1407ق، ج 5، ص 350)، صیفی بن عامر از طایفه ثعلبه (ابن حجر عسقلانی، 1415ق، ج 3، ص 367)، وفد بنی البُکاء فجیع بن عبدالله بکایی (ابن سعد، 1410ق، ج 1، ص 232)، وفد فَزاره، وفد ثَعلبه،وفد سعدبن بکر، ضُمام بن ثعلبه و وفد الداریین از لَخم (مقریزی، 14240ق، ج 2، ص 89)، رؤسای قبیلة ذی رعین، معافر و همدان (حمیری کلاعی، 1420ق، ج 2، ص 25) و مردم مسلمانان یمن (یعقوبی، بی تا، ج 2، ص 80) می نویسد: خمس غنایم را بپردازید. همچنین خطاب به عمروبن مرّه جُهنی می نویسد: به پرداخت خمس اقرار کنید (ابن کثیر، 1407ق، ج 2، ص 320). همین طور رسول خدا صل الله علیه و آله در نامه ای خطاب به قبیلة زُهیربن اُقَیش تأکید کردند: باید شهادت دهند که خدایی جز خداوند یکتا نیست... و بپذیرند در غنایم آنها خمس و سهم و صفایای نبی هست (ابن حنبل، بی تا، ج 5، ص 363).
در برخی از نامه های رسول خدا صل الله علیه و آله خطاب به مسلمانان، هیچ گونه اشاره ای به جنگ و غنیمت جنگی نشده است، چنان که برای طایفة حَدَس از قبیله لَخم نوشتند: هر کس که نماز را بر پا دارد و زکات را بپردازد و بهره خدا و رسولش را رعایت کند (ابن سعد، 1410ق، ج 1، ص 205). در گزارش دیگری آمده است که رسول خدا صل الله علیه و آله نامه ای خطاب به أبونُخیلة لهبی نوشته و در آن وجوب خمس رِکاز (گنج) را یادآوری کردند (ابن حجر عسقلانی، 1415ق، ج 7، ص 340). نیز در نامه ای که مخاطب آن مشخص نیست، نوشتند: فروش سهم از مغنم پیش از پرداخت خمس جایز نیست (ابن اثیر، 1409ق، ج 2، ص 451).
از ظاهر این دسته نامه ها، به دست می آید که مراد آن حضرت اهتمام مردم به پرداخت سهم خمس از باب عمل به تکلیف شرعی و پاک کردن مال آنان بوده است، زیرا اگر مراد خمس غنایم بود باید در این نامه ها نیز به خمس غنایم اشاره می شد.
پرداخت خمس دیگر اموال
گاهی رسول خدا صل الله علیه و آله به مردم توصیه میکردند که علاوه بر خمس غنایم، خمس دیگر اموال را نیز بپردازند، چنان که ایشان بهابوذر و سلمان و مقداد میفرمود: و بیرون کردن خمس از هرچه که مردم آن را مالک میشوند، نیز واجب است تا آنکه آن را به دست سرپرست مؤمنان و زمامدارشان برسانند (سید بن طاووس، 1420ق، ص 130). همچنین اگر کسی گنجی به دست می آورد، نزد رسول خدا صل الله علیه و آله می آمد تا خمس آن را خارج کند. این سیره در عصر خلفا نیز ادامه یافت، چنان که عِمر، معدن را به منزلة رِکاز (گنج) در خمس قرار داد (متقی هندی، 1409ق، ج 6، ص 541). ملاک وی یافتن گنج در مخروبه یا منطقه غیرمسکونی بود (عینی، بی تا، ج 9، ص 102).
ب. عصر ائمه اطهار علیهم السلام
بعد از رحلت رسول خدا صل الله علیه و آله وضعیت مالی مردم چندان مساعد نبود تا بتوانند به پرداخت خمسِ ارباح مکاسب اهتمام ورزند. از سوی دیگر، خلفا نیز در گرفتن این نوع از خمس کوتاهی می کردند (ابویوسف، 1420ق، ص 352)، این در حالی بود که خاندان بنی هاشم نیز در وضعیت مالی خوبی به سر نمی بردند. مؤید این سخن، سخنانعمر است که می گفت: اگر خمس عراق دریافت شود، مشکل ازدواج و خدمت گزاری به هاشمیان از میان می رود (همان).
با روی کارآمدن خلفا و کشورگشایی آنان، غنایم جنگی بیشتری به دست آمد. براساس آیه 41 سوره انفال، سهم خمس باید به صاحبان آنان پرداخت می شد. اما با توجه به جایگاه خمس در مشروعیت بخشی به ولایت ائمه اطهار علیهم السلام، نگاه خلفا به خمس تفاوت پیدا کرد. طبق گزارش منابع تاریخی و روایی اولین کسی که پرداخت خمس به ذوی القربی را منع کرد، ابوبکر بود (مجلسی، 1403ق، ج 30، ص 222)؛ابن ابی الحدید در این باره می نویسد: ابوبکر هنگام توزیع سهام خمس، حضرت زهرا علیها السلام و بنی هاشم را از دریافت سهم ذوی القربی بازداشت (ابن ابی الحدید، 1418ق، ج 16، ص 230). بعد از او نیز عمرآن را تشدید کرد (ابن حنبل، بی تا، ج 1، ص 320). زمانی از امام باقر علیه السلام درباره خمس سؤال شد: فرمودند: خمس برای ماست اما از آن منع شدیم (ابن شهر آشوب، بی تا، ج 2، ص 210). همچنین امام کاظم علیه السلام در مناظره با هارون می فرمایند: ما از دریافت سهم غنایم و خمس منع شدیم (مجلسی، 1403ق، ج 48، ص 1447).
عصر خلافت امام علی علیه السلام
خمس در دوران حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام نیز دریافت می شد و کسانی که آن را سبک می شمردند، توبیخ می شدند (صدوق، بی تا، ج 2، ص 377). ابویوسف در کتاب الخراج در این باره می نویسد: علی علیه السلام خمس را همانند خلفا تقسیم کرد (ابویوسف، 1420ق، ص 23). براساس این گزارش می توان گفت که امیرالمؤمنین علیه السلام خمس اموال مسلمانان یا غنایم را دریافت می کرد. البته چگونگی تقسیم آن همانند دورة خلفا بود. مؤید این نظر، سؤال راوی از امام باقر علیه السلام درباره رأی امام علی علیه السلام در باب خمس است، که فرمودند: نظر ایشان در خمس نظر اهل بیت علیهم السلام بود، اما ایشان به علت اعتراض مردم، بیم داشت با نظر خلفا مخالفت کند (بلاذری، 1417ق، ج 1، ص 517). دلیل این رفتار، فضای فکری ـ سیاسی جامعه بود که امام بنابر مصلحت در چگونگی تقسیم آن، تغییری ایجاد نکرد.
امیرالمؤمنین علیه السلام خمس گنج و معدن را نیز از مسلمانان دریافت می کردند، چنان که ابوعبیده در کتاب الاموال می نویسد: علی علیه السلام معدن را رِکاز (گنج) نامید و حکم گنج را بر آن اجرا کرد و از آن خمس گرفت (ابن سلام، 1408ق، ص 426). همچنین امام علی علیه السلام از کسی که معدنی را در برابر صد گوسفند فروخته بود، خمس معدن را گرفت (همان). همین طور آن حضرت در عراق مردی را که 1500 درهم گنج پیدا کرده بود، امر کرد اگر آن را در روستای غیر آباد (مخروبه) پیدا کرده، خمس آن را بپردازد (بیهقی، بی تا، ج 4، ص 156). در گزارش بیهقی هم آمده است: مردی در حوالی محله های قدیمی کوفه یک ظرف حاوی چهارصد درهم را پیدا کرد. امام علی علیه السلام به آن شخص فرمود: آن را به پنج سهم تقسیم کن، سپس امام سهم خود را برداشت و چهار سهم آن را برگرداند. بعد فرمود: در همسایگی شما فقرا هستند؟ گفت: آری. امام فرمود: این سهم را هم بگیر و میان آنان تقسیم کن (همان، ص 157).
یکی دیگر از شواهد پرداخت خمس، روایت امام صادق علیه السلام است که می فرمایند: مردی نزد امام علی علیه السلام آمد و گفت: من ثروت جمع می کنم، اما کوتاهی می کنم که از راه حلال است یا از راه حرام. اکنون می خواهم توبه کنم، اما حلال و حرام آن را نمی دانم، زیرا به هم آمیخته است. امام فرمود: خمس مال را پرداخت کن، چراکه خداوند به یک پنجم اموال رضایت داده و مابقی اموال برای شما حلال است (کلینی، 1362، ج 5، ص 125). براساس گزارش شیخ صدوق، امام به وی فرمود: خمس مال را بده و وی خمس را پرداخت کرد (صدوق، 1413ق، ج 2، ص 43). امام علی علیه السلام با توجه به مشکلات مالی شیعیان، گاهی با تأکید بر پرداخت خمس و بیان آثار منفی عدم پرداخت آن، کسانی را که در پرداخت خمس کوتاهی می کردند مؤاخذه می فرمود، گرچه سهم خمس آنان را می بخشیدند تا زندگی آنان پاک بماند، چنان که در روایتی امام باقر علیه السلام، از امام علی علیه السلام نقل کرده، آن حضرت می فرماید: مردم به خاطر خوردنی ها و همسران خود نابود می شوند، زیرا آنان سهم ما را نپرداخته اند، آری ما شیعیان خود و پدران آنان را از این جهت حلال کردیم (صدوق، بی تا، ج 2، ص 377).
عصر امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام و امام سجاد علیه السلام
در دوران امام حسن علیه السلام، بنی امیه روی کار آمده و تلاش کردند تا حقوق شیعیان، سادات علوی و امامان شیعه علیهم السلام را نفی کرده و سهم ائمه اطهار علیهم السلام را پرداخت نکنند، زیرا موجب مشروعیت بخشی به آنان می شد. در این دوره پرداخت خمس به شیعیان توسط بنی امیه نادیده گرفته شد (ابن سعد، 1410ق، ج 5، ص 305). از دیگر سو، با توجه به وضعیت مالی و فشار سیاسی خلفا بر شیعیان، امکان پرداخت خمس از سوی شیعیان نیز به کمترین حد ممکن رسید و اگر کسی هم به پرداخت آن اهتمام داشته در تاریخ ثبت نشده است.
عصر امام باقر علیه السلام
با انتقال قدرت سیاسی از بنی مروان به بنی عباس و تلاش روزافزون ائمه علیهم السلام در عرصه سیاسی ـ اجتماعی و عقیدتی و گسترش تشیع، این دوره متفاوت با عصر امامان قبلی بود. ابن سعد در طبقات می نویسد: امام باقر علیه السلام فرمود: از زمان معاویه تا به امروز خمسی در میان ما تقسیم نشد (همان). همچنین در گزارش کشف الغمة آمده است:عمربن عبدالعزیز هفتاد خروار زر سرخ و سفید از مال خمس به ایشان داد و نیز آنچه حق بنی فاطمه و بنی هاشم بود که در زمان ابوبکر، عمر،عثمان، معاویه، یزید و عبدالملک جمع کرده و به ایشان نداده بودند، به ایشان بازگرداند، و بنی هاشم در آن سال ها غنی شده و وضع مالی آنان بهبود یافت (اربلی، 1381ق، ج 1، ص 96).
امام باقر علیه السلام درباه فراموشی این حکم توسط خلفا، خطاب بهنجیه فرمودند: برای ما در کتاب خدا خمس، انفال و اموال برگزیده قرار داده شده است، اما در حق ما ظلم شده و آن را پرداخت نمی کنند (طوسی،1407ق، ج 4، ص 145). نیز ایشان شیعیان را به پرداخت خمس و اهمیت آن توجه داده و در این باره فرمودند: ما نزدیکان رسول خدا صل الله علیه و آله هستیم و خمس، سهم ماست. هر کس مالی که خمس به آن تعلق می گیرد در دست دارد، مالک آن خمس نیست، بلکه از آنِ خاندان رسول خدا صل الله علیه و آله است و وظیفه دارد آن را به امام خویش برساند (صدوق، 1413ق، ج 2، ص 41). امام علیه السلام در سخنان دیگری درباره نهی از خرید مال با پول خمس نداده (طوسی، 1407ق، ج4، ص136)، فرمودند: غنیمتی که مسلمانان در جنگ با کفار برای مسلمان شدن آنان به دست میآورند، خمسش از آنِ ماست و برای هیچ کس روا نیست که از مال خمس چیزی بخرد، مگر آنکه حق ما را به ما برساند (کلینی، 1362، ج 1، ص 545).
امام باقر علیه السلام در تبیین مسائل مالی شیعیان، بر اهمیت پرداخت خمس به عنوان یک عمل فقهی برای تزکیة مال و نفسِ شیعیان تأکید و آنان را به پرداخت آن ترغیب می کردند، ازاین رو، شیعیان تلاش میکردند تا با پرسش و پیگیری از مباحث خمس به تکالیف شرعی خویش عمل کنند. برای مثال، محمدبن مسلم از ایشان درباره نمک زار پرسیدند، حضرت فرمودند: نمک زار چیست؟ گفتم: زمینی شوره زار نمکی است که در آن آب می بندند تا نمک شود. امام فرمود: در این معدن، خمس است. پس گفتم: در گوگرد و نفت که از زمین بیرون می آید؟ فرمودند: در این و مانند اینها خمس وجود دارد (همان، ج 4، ص 122). نیز حَکم بن علبای اسدی می گوید: نزد امام باقر علیه السلام رفتم و به ایشان گفتم: من کارگزار بحرین شدم و دارایی بسیاری کسب کردم و کشت زار فراوان، کالاها، غلامان، کنیزان و زنانی که برایم فرزند بیاورند، خریداری کردم و هزینه آنان را می دهم و این هم خمس این دارایی ها، این کنیزان، زنان و مادر فرزندانم شده اند که نزد شما آورده ام. امام فرمود: بله همه اینها برای ماست و هرچه آورده ای از تو می پذیرم و زنان و مادر فرزندانتان و برخی هزینه ها را بر تو حلال کردم. من و پدرم بهشت را برای تو تضمین کرده ایم (همان، ص 136).
ابن ابی نصر می گوید: به امام باقر علیه السلام نوشتم: خمس را پیش از مخارج بدهم یا بعد از مخارج؟ امام علیه السلام در پاسخ نوشتند: بعد از مخارج (همان، ج 1، ص 545). نیز شخصی از امام باقر علیه السلام درباره معادن طلا، نقره، آهن، قلع (سرب) و مس سؤال پرسید، فرمود: خمس به اینها تعلق می گیرد (همان، ص 544). در روایت دیگری آمده است که از ایشان درباره معادن پرسیدند، فرمود: در هرچه گنج باشد خمس آن باید پرداخته شود (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 122).
عصر امام صادق علیه السلام
امام صادق علیه السلام همانند پدر خویش، شیعیان را به پرداخت خمس سفارش کرده و در این باره فرمودند: همان طور که رسول خدا صل الله علیه و آله خمس می گرفت، امام علیه السلام هم خمس می گیرد (همان، ص 128). بزرگ ترین گناه، انکار حق ما اهل بیت علیهم السلام است (مفید، 1410ق، ص 291). در گزارش دیگری آمده است که شیعیان خَراج مالشان (سهم امام) را به امام صادق علیه السلام می رساندند، ازاین رو، منصور عباسی امام علیه السلام را متهم کرد که از پیروان خود خَراج می گیرد (مجلسی، 1403ق، ج 47، ص 187).
امام صادق علیه السلام در باب اهمیت پرداخت خمس فرمودند: هر کس غنیمت و کسبی دارد باید خمس آن را بپردازد، حتی خیاطی که لباسی را به پنج دانق (دانگ)(دهخدا، 1377، ج 7، ص 10402) بدوزد باید یک دانق (دانگ) خمس بپردازد (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 122). نیز در اهمیت پرداخت آن برای تطهیر روح شیعیان فرمودند: من حتی یک درهم را از همه شما می گیرم، درحالی که از نظر مالی، ثروتمندترین مردم مدینه هستم. تنها مقصودم از این کار، پاکیزه کردن شماست (کلینی، 1362، ج 1، ص 538).
امام صادق علیه السلام باتوجه به شرایط سیاسی - اجتماعی و اقتصادی به وجودآمده برای شیعیان در برخی موارد متعلَق خمس را برای آنان معرفی می کردند، چنان که فرمودند: گرفتن اموال ناصبی ها و پرداخت خمس آن جایز است (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 122)، زیرا آنان دشمنان رسول خدا صل الله علیه و آله محسوب می شوند. همچنین فرمودند: آنچه سلطان ظالم به شیعیان پرداخت می کند باید خمس آن پرداخت شود (صدوق، 1415ق، ص 539). همین طور می فرمودند که خمس عنبر و غواصی برای مروارید نیز باید پرداخته شود (کلینی، 1362، ج 1، ص 548). به معادن و گنج نیز خمس تعلق می گیرد (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 122). ایشان در پاسخ به سؤال شخصی درباره آیه خمس فرمودند: خمس به فایده هر روز تعلق می گیرد (کلینی، 1362، ج 1، ص 544). همچنین ایشان در نامه ای خطاب به شیعیان، پرداخت خمس طلا و نقره را که یک سال از آن گذشته باشد واجب دانسته اند (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 142).
شیعیان نیز با توجه به اهمیت پرداخت سهم امام، امور مالی خود را یا مستقیم و یا غیرمستقیم از طریق وکلایی چون معلی بن خنیس (کلینی، 1362، ج 6، ص 445) به امام علیه السلام می رساندند. در گزارشیعمربن یزید می گوید: ابی سیار مسمع بن عبدالملک را در مدینه دیدار کردم، در آن سال وجهی برای امام صادق علیه السلام آورده بود و آن حضرت به او پس داده بود. به او گفتم: چرا امام صادق علیه السلام وجهی را که برایش آورده بودی به تو پس داد؟ در جواب گفت: من وقتی آن وجه را خدمت امام علیه السلام دادم به ایشان گزارش دادم که من متصدی غوص (مرواریدگیری) از دریای بحرین شدم و چهارصدهزار درهم به دست آوردم و خمس آن را که هشتاد هزار درهم است برای شما آوردم و نخواستم آن را که مال شماست نگهدارم؛ این حقی است که خداوند برای شما در اموال ما قرار داده است. امام علیه السلام فرمود: ای ابا سیار! ما آن را برای تو حلال کردیم، همین مال خود را با خود برگیر، هر آنچه از زمین در دست شیعیان ماست بر آنان حلال است تا قائم ما قیام کند (همان، ج 1، ص 408). در گزارش دیگری خطاب به مردی از اصحاب که درباره غنایم سؤال کرد، فرمود: خمس ما را پرداخت کند تا مال او پاک شود (عیاشی، 1380ق، ج 2، ص 64). همچنین طبق نقل ابن شهرآشوب، امام صادق علیه السلام از سوی برخی از زیدیه به علت پرداخت وجوهات شیعیان به امام خویش، مورد هجمه قرار گرفتند (ابن شهرآشوب، بی تا، ج 4، ص 225).
برخلاف روایاتی که بر پرداخت خمس از سوی شیعیان تأکید دارد، چند روایت وجود دارد که در آنها وجوب خمس از برخی شیعیان برداشته شده است. به عبارت دیگر، امام خمس را از آنان اخذ نمی کرد. در یکی از این روایت ها آمده است که مردی طناب و گهواره فروش نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت: فدایت شوم، من کالاهایی دارم و تجارت می کنم، سود می برم و می دانم برای شما حق مشخصی وجود دارد که ما در مورد آن کوتاهی می کنیم. امام علیه السلام در پاسخ فرمود: اگر امروزه (با شرایط فعلی) ما شما را به ادای این حقوق و پرداخت خمس این اموال مکلف کنیم، در حق شما انصاف به خرج نداده ایم (مفید، 1410ق، ص 283). نیز هنگام حضور ابی سیار مسمع بن عبدالملکبرای پرداخت خمس، امام علیه السلام آن را بر وی حلال کرد (کلینی، 1362، ج 1، ص 408).
روایت آخر که از عمربن یزید درباره ابی سیار نقل شده چون مرسل است نمی توان به آن استناد کرد، اما با فرض قبول روایت، این دو روایت، زندگی سخت و شرایط اقتصادی شیعیان، باعث شده است تا امام پرداخت خمس را از ایشان بردارد، چنان که امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر امروزه (با شرایط فعلی) ما شما را به ادای این حقوق و پرداخت خمس این اموال مکلف کنیم، در حق شما انصاف به خرج نداده ایم (مفید، 1410ق، ص 283). مؤید این سخن، روایتی است که در آن شخصی از امام صادق علیه السلام درباره حلال بودن طعام خمس نداده خویش پرسید، فرمودند: اگر محتاج به آن است برای وی حلال است (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 143). همچنین در گزارش دیگری آمده است: دو نفر برای حلیت پرداخت سهم خدمت امام صادق علیه السلام رسیدند. امام علیه السلام فرمود: ما را نرسد که حلال کنیم یا حرام کنیم (کلینی، 1362، ج 1، ص 545). بنابراین، امام علیه السلام وجوب خمس را برنداشته اند، بلکه با توجه به موقعیت افراد به حلیت خمس برای وی امر الهی کرده اند.
گاهی شیعیان اموال دیگران را خریداری کرده و برای اطمینان از اینکه خمس بر آن واجب است یا نه، از امام سؤال می پرسیدند و امام حلیت این اموال را بیان می کردند، چنان که در گزارشی آمده است: حارث بن مُغیره از امام صادق علیه السلام پرسید: ما کالاهایی از قبیل غلات و کالاهای تجاری شبیه به این داریم و می دانیم که شما در آن سهمی دارید. امام علیه السلام فرمود: ما آن را بر شیعیان خود حلال نکردیم، مگر برای پاک بودن زاد و ولد آنان و هر که ولایت پدرانم را پذیرفته باشد. پس آنچه از حق ما در دست ایشان است بر آنان حلال است (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 143).
امام صادق علیه السلام گاهی به علت کوتاهی برخی در پرداخت خمس، به شدت از آنان انتقاد می کرد، اما برای پاک کردن زاد و ولد آنان، خمس را بر آنان می بخشیدند، چنان که در روایتی امام علیه السلام خطاب به ضُرَیس کناسی فرمود: آیا می دانید زنا از کجا بر مردم داخل شد؟ گفتم: نمی دانم. امام فرمود: از جانب خمس ما اهل بیت علیهم السلام (که نمی پردازند)، مگر برای شیعیان پاک نهاد ما؛ پس برای زاد و ولدشان حلال شده است (همان، ص 136).
بنابراین، با توجه به فحوای این روایت و روایات دیگری که درباره حلیت مقطعی خمس برای برخی شیعیان وجود دارد (همان، ص 143)، به نظر می رسد شرایط سیاسی ـ اجتماعی حاکم علیه شیعیان (ر.ک: کلینی، 1362، ج 1، ص 375) و عدم آگاهی کافی یا سهل انگاری آنان در خصوص پرداخت خمس اموال، زمینه بروز مشکل شرعی در زمینه نکاح و معاملات را به وجود آورده بود؛ ازاین رو، امام علیه السلام آن را برایشان حلال کردند.
عصر امام کاظم علیه السلام
امام کاظم علیه السلام نیز همانند دیگر اجدادش بر مسئله وجوب و پرداخت خمس از سوی شیعیان تأکید داشته و در این باره می فرمایند: آنچه برای خداوند است از آنِ رسولش می باشد و آنچه برای رسولش است از آنِ ماست. سوگند به خدا! خداوند به آسانی به مؤمنان پنج درهم روزی می دهد تا یک درهم برای پروردگارشان باشد. این دستور ما دشوار و رنج آور است و کسی آن را انجام نمی دهد و بر آن شکیبایی نمی ورزد، مگر کسی که دلش برای ایمان آزموده شده باشد (صفار، 1404ق، ج 1، ص 29). نیز ایشان خطاب به شیعیان درباره پرداخت خمس از درآمد کسب فرمودند: در هر چیزی که مردم از آن سود می برند، چه کم باشد و چه زیاد، خمس وجود دارد (کلینی، 1362، ج 1، ص 545). همچنین فرمودند: رسول خدا صل الله علیه و آله به ابوذر و سلمانو مقداد فرمودند: شهادت بدهید به لااله الا الله و... و خارج کردن خمس از چیزهایی که هر کس به دست می آورد که بعد از امام علی علیه السلام باید به ائمه علیهم السلام بعد از فرزندان او پرداخت شود (سیدبن طاووس، 1420ق، ص 129).
گاهی شیعیان به منظور اهتمام به پرداخت خمس، درباره حدود و مصادیق متعلَّق خمس از امام کاظم علیه السلام سؤال می پرسیدند و ایشان پاسخ لازم را می دادند، چنان که ایشان در پاسخ شخصی که درباره خمس لؤلؤ، یاقوت و زبرجد و معادن طلا و نقره که از دریا خارج می شود، فرمودند: اگر مقدار آن به یک دینار برسد در آن خمس وجود دارد (صدوق، 1413ق، ج 2، ص 40). نیز در حدیثی خطاب به شیعیان خود فرمودند: خمس در پنج چیز واجب است: غنیمت، غوص، گنج هایی که بجویند، معادن، نمک زارها و از همه این انواع، خمس دریافت می شود (کلینی، 1362، ج 1، ص 540).
عصر امام کاظم علیه السلام هم زمان بود با روی کار آمدن برخی دیگر از خاندان بنی عباس که تلاش می کردند جایگاه علمی و معنوی امامان شیعه علیهم السلام را تخریب کنند. هارون در پی حذف بنی هاشم و شخص امام کاظم علیه السلام بود و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نمی کرد. تا آنجاکه دستور داد تمام علویان ساکن در بغداد را به مدینه هجرت دهند (طبری، 1387ق، ج 8، ص 535). در راستای تلاش دستگاه عباسی، امام نیز با توجه به جایگاهی که داشت برای حفظ جان شیعیان در عین توجه دادن آنان به انجام فرایض دینی، بیشتر از طریق وکلا به امر دریافت خمس و مسائل مالی اهتمام می ورزید. شیعیان نیز با آگاهی از وجوب خمس و دیگر احکام شرعی به پرداخت آن مبادرت می کردند، چنان که گروهی از اشاعثه (از نسل اشعث بن قیس) زکات اموالشان (خمس) را به دو تن از وکلای امام کاظم علیه السلام در کوفه تحویل دادند (کشی، 1409ق، ص 459). نیز داودبن زُربی اموال خود را تقدیم امام کاظم علیه السلام نمود (کلینی، 1362، ج 1، ص 310). سازمان، اموال مختلف را جمع و در جهت مصالح عمومی شیعیان صرف می کردند (جباری، 1382، ج 1، ص 286).
گاهی اوقات با توجه به فشار سیاسی خلافت عباسی، شیعیان از ارسال مال در قالب خمس پرهیز می کردند و آن را در قالب هدایا می فرستادند. طبق گزارش الاختصاص، امام کاظم علیه السلام خطاب بههارون می گوید: پیشینیان شما خمسی را که در کتاب خدا به آن اشاره شده است، از ما بازداشتند و کار بر ما سخت شده، صدقه هم به سبب جایگزینی خمس بر ما حرام شده است، پس ما ناچاریم هدیه را بپذیریم (مفید، 1413ق الف، ص 55). می توان گفت: احتمالاً مراد امام علیه السلاماز این جمله، خمسی که خلفا نمی دادند، خمس غنایم یا عنوان دیگری است که باید سهم ائمه از آن پرداخت شود که خلفا آن را پرداخت نمی کردند.
اهمیت پرداخت وجوهات شرعی، عاملی بود تا برخی از شیعیان که شرایط برایشان فراهم می شد به پرداخت خمس خود اقدام کنند، چنان که شیخ مفید در الارشاد می نویسد: علی بن یقطین مقدار زیادی لباس را نزد امام موسی بن جعفر علیه السلام فرستاد و در میان آنها پیراهنی را که هارون به وی داده بود و مقداری از مال خود را که هر ساله بر حسب معمول از خمس مال برای آن جناب می فرستاد، بر آنها افزود. چون آن مال و لباس ها به دست امام علیه السلام رسید همه را پذیرفت، اما آن پیراهن مخصوص را به علی بن یقطین بازگرداند. ... آورنده اموال به سعایت از علی بن یقطین پرداخت و گفت: این مرد معتقد به امامت موسی بن جعفر علیه السلام است و هر ساله خمس مال خود را نزد او می فرستد (مفید، 1413ق ب، ج 2، ص 226). نیز در گزارش دیگریشیخ صدوق می نویسد: یحیی برمکی با سعایت از جعفربن محمّدبن اشعث (شیعی) به هارون عباسی گفت: هر مالی که از جایی به جعفربرسد خمس آن را برای موسی بن جعفر علیه السلام میفرستد و شک ندارم که در مورد این بیست هزار دینار که شما دستور دادید به او بدهند نیز همین کار را کرده است (صدوق، 1378ق، ج 1، ص 71).
در برخی گزارش های تاریخی اگرچه به صراحت اسمی از خمس برده نشده، اما به طور مطلق از وجوه شرعی یا خراج شیعه صحبت به میان آمده است و براساس پایبندی شیعیان به مکتب اهل بیت علیهم السلام ضرورت دارد شیعیان درآمد کسب خود را به امام پرداخت کنند (نوری همدانی، 1377، ص 603). چنان که در گزارشی آمده است: محمدبن اسماعیل (برادرزاده امام کاظم علیه السلام) خطاب به هارون عباسی می گفت: امام کاظم علیه السلام در مدینه خراج (خمس) می گیرد و تو در عراق مالیات می گیری. هارون گفت: به خدا سوگند که راست می گویی! (کشی، 1409ق، ص 265). نیز در گزارش دیگری آمده است که امام کاظم علیه السلام به وکیل خویش خالدبن نجیع فرمود: رابطه ات را با کسانی که با آنان مرتبط هستی قطع کن و آنچه از وجوه شرعی نزد توست را برایم ارسال کرده و دیگر از کسی چیزی قبول نکن تا نامه من به دست تو برسد(صفار، 1404ق، ص 285). همچنین در گزارشی از ابن شهرآشوب در مناقب آمده است که شیعیان نیشابور سی هزار دینار و پنجاه هزار درهم و مقداری لباس برای امام کاظم علیه السلام ارسال کردند (ابن شهرآشوب، بی تا، ج 4، ص 291).
عصر امام رضا علیه السلام
امام رضا علیه السلام نیز همانند دوران اجدادش با فضای اختناق سیاسی عباسی روبه رو بود. بنابراین، طبیعی به نظر می رسد که دستگاه خلافت از پرداخت سهم امام از غنایم و دیگر درآمدهای دولتی امتناع کند، چنان که شیخ صدوق در گزارشی می نویسد: یک بار به مأمون خبر دادند که مردی از صوفی ها دزدی کرده است، وی دستور داد او را آوردند چون او را دید مردی ژندهپوش و در پیشانی اش آثار سجده هویداست، گفت: بسیار عجیب است! این آثار نیکو و این فعل زشت، آیا نسبتِ سرقت به تو می دهند؟ مرد گفت: از روی ناچاری دست بدین کار زدهام، عمداً نبوده است؛ در شرایطی که تو من را از خمس و غنیمتی که حقّ من است ممنوع کرده ای (صدوق، 1378ق، ج 2، ص 237).
امام رضا علیه السلام همانند پدر خویش بر مسئله وجوب و پرداخت خمس از سوی شیعیان اهتمام داشتند، چنان که در تفسیر آیه 41 انفال فرمودند: خمسی که برای خدا و رسول خدا صل الله علیه و آله وجود دارد برای ما نیز وجود دارد (عیاشی، 1380ق، ج 2، ص 62). ایشان خطاب به شیعیان، مراد از کلمه غنیمت را مطلق منافع بیان کرده و در این باره فرمودند: هرچه مردم به دست آورند، غنیمت به شمار می آید؛ خواه گنج یا معادن باشد و خواه از غواصی در دریا به دست آید، یا اموالی که در جنگ به دست آمده و برای آنها لشکرکشی نشده باشد، و همان چیزی که ادعا کرده اند که خمسی ندارد؛ یعنی سود بازرگانی و محصولات کشتزارها و باغ ها و دیگر درآمدهای بازرگانی و صنعتی و ارث و چیزهای دیگر، همة اینها غنیمت و سود و روزی خداوند است (صدوق، 1406ق، ص 294). نیز در پاسخ شخصی که درباره کیفیت خمس پرسیدند که سهم خدا، مال چه کسی است؟ فرمود: از آنِ رسول خدا صل الله علیه و آله، و سهم رسول خدا صل الله علیه و آله از آنِ امام است. دوباره پرسید: بفرمایید اگر دستهای زیاد بودند و دستهای کم، چه باید کرد؟ (یعنی چون نصف خمس باید میان سه دسته یتیمان، مسکینان و در راه ماندگان سادات تقسیم شود، اگر یک دسته از آنها زیادتر بودند، میشود به آنها زیادتر داد یا نه؟) فرمود: اختیارش با امام علیه السلام است، به من بگو پیامبر صل الله علیه و آله در این باره چگونه رفتار می کرد؟ مگر نه این بود که هر طور صلاح می دید رفتار می کرد؟ همچنین امام این گونه است (کلینی، 1362، ج 1، ص 544).
امام رضا علیه السلام هنگام حضور برخی شیعیانِ خراسان نزد ایشان برای طلب حلیت خمس، خطاب به آنان فرمود: چه درخواست مکرآمیزی! به زبان با ما اظهار دوستی میکنید و حقی که خدا برای ما مقرر کرده (یعنی خمس) را از ما دریغ میدارید؟ هرگز، هرگز، هرگز، هیچ کدام از شما را در حلیت خمس مجاز نمی کنیم (همان، ص 548). همچنین در جواب یکی از بازرگانان فارس که از امام خواسته بودند تا از آنان خمس دریافت نکند، فرمودند: هیچ مالی حلال نیست مگر از راهی که خدا حلال کرده است و به راستی، خمس کمک بر دین ما، خاندان ما، دوستان ما، وسیله بذل و بخشش ما و حفظ آبروی ما از دست کسی است که از او بیم داریم. آن را از ما دریغ ندارید و خود را از دعای ما محروم نسازید تا آنجا که میتوانید، زیرا پرداخت خمس، کلید روزی شماست و مایه پاک شدن گناهان شما و ذخیرهای است که برای روز بینوایی خود پس انداز می کنید (همان).
با توجه به تأکید امام رضا علیه السلام بر پرداخت وجوه شرعی، به ویژه خمس، شیعیان نیز آن را به امام علیه السلام می رساندند، چنان کهمحمدبن اسماعیل بن بزیع دینارهایی را به عنوان زکات و صله نزد امام رضا علیه السلام ارسال کرد و امام علیه السلام نیز دریافت آنها را اعلام کرد. در خبر دیگری آمده است که وی زکات فطره عیالش را نزد امام علیه السلام فرستاد و امام علیه السلام نیز رسید آنها را نوشت (همان، ج 4، ص 174). شیعیان در مواقعی که احکام خمس را نمی دانستند با پرسش از امام علیه السلام، اهتمام به تطهیر اموال خود می کردند، چنان که علی بن حسین عبدربه گوید: امام رضا علیه السلام صله و هدیهای برای پدرم فرستاد. پدرم به امام علیه السلام نوشت: آنچه برایم فرستاده ای خمس دارد؟ امام علیه السلام به او نوشت: آنچه صاحب خمس برای تو میفرستد خمس ندارد (همان، ص 547). همچنین در گزارشی آمده است: کسی از شیعیان از امام رضا علیه السلام درباره حکم آنچه از دریا خارج می شود، مانند لؤلؤ، یاقوت و زبرجد پرسید، امام علیه السلام فرمودند: اگر مقدار آن به یک دینار برسد در آن خمس قرار دارد (صدوق، 1415ق، ص 172).
عصر امام جواد علیه السلام
امام جواد علیه السلام با توجه به شرایط سیاسی موجود، برای جمع آوری خمس و دیگر اموال شیعیان، سازمان وکالت را تقویت کرد، چنان که ایشان نمایندگانی، همانند میمون و مسافر را برای دریافت وجوهات به قم اعزام کردند (کشی، 1409ق، ص 598). ایشان در نامه مفصلی در باب دریافت و چگونگی محاسبه خمس به وکیل خویش علی بن مهزیار اهوازی نوشت: آنچه امسال (سال220ق) واجب کردم تنها به منظور برخی مسائل است که خوش ندارم همه آنها افشا شود. اکنون که دانستم شیعیان ما یا برخی از آنان در آنچه بر آنان واجب شده، کوتاهی می ورزند؛ چون دوست داشتم آنان از گناه پاک شوند، لازم است در موارد خاصی که در نامه ذکر شده است، خمس مالشان را به وکلای امام بپردازند، و قصدم از این کار تطهیر و تزکیه شیعیانم است. خمسی که امسال بر آنان واجب کردم تنها در طلا و نقره ای است که یک سال بر آنها گذشته است. این را در کالاها، ظرف ها، چهارپایان، بردگان و سودی که در تجارت و مزرعه برده می شود را واجب نکردم، مگر در مزرعه ای که موضوع آن را به زودی برایت خواهم گفت. این تخفیفی است از سوی من برای شیعیانم و منتی است که بر آنان گذاردم، به سبب پول هایی که سلطان از چنگ آنان درآورده است (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 141).
امام جواد علیه السلام در ادامة نامه می نویسد: اما در مورد غنیمت ها و فایده ها، اینها در هر سال بر آنان واجب است. اما غنیمت ها و فایده ها عبارت اند از: غنیمتی که انسان آن را به چنگ می آورد، سودی که از زراعت بعد از وضع مخارج می برد و جایزه ای که از کسی به کس دیگری می رسد (کلینی، 1362، ج 1، ص 544). ... پس هر کس چیزی از اینها را در دست دارد، باید به نماینده ما برساند حتی اگر راه او دور باشد (همان).
شیعیان در عصر امام جواد علیه السلام نیز به پرداخت خمس اهتمام می ورزیده و وظیفه داشتند خمس را به صاحب آن تحویل دهند (همان) و بدون اذن امام علیه السلام به آن دست نزنند. نیز گاهی شیعیان با ارسال نامه یا پرسش از امام علیه السلام درباره کیفیت و مقدار آن پاسخ خود را دریافت می کردند، چنان که در گزراشی آمده است: علی بن مهزیار اهوازی می گوید: به امام علیه السلام نوشتم: سرورم به مردی پولی داده می شود تا با آن حج بجا آورد، آیا به این پول تا هنگام رفتن به حج، خمس تعلق می گیرد؟ یا آنچه که پس از حج در دست او زیاد مانده است؟ امام علیه السلام پاسخ داد: بر او خمس نیست (کلینی، 1362، ج 1، ص 547). نیز در گزارش دیگری آمده است: محمدبن حسن اشعریمی گوید: برخی از دوستان ما به امام جواد علیه السلام نامه ای نوشتند که درباره خمس به ما خبر بده؛ آیا بر هر چیزی که انسان استفاده می برد، چه کم باشد یا زیاد؟ از هرچه که باشد؟ بر سازندگان؟ کیفیت آن چگونه است؟ امام فرمودند: خمس پس از محاسبه هزینه هاست (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 123).
با توجه به تأکید زیاد امام جواد علیه السلام بر پرداخت خمس و اهتمام شیعیان به پرداخت آن، روشن می شود که حلیت خمس، مقطعی و درباره برخی از افراد به سبب مسائل اقتصادی یا سیاسی بوده که امام علیه السلام آن را بر ایشان حلال کرده است، چنان که امام علیه السلام بهعلی بن مهزیار اهوازی درباره مردی که سؤال از خوردن و آشامیدن کرده بود، فرمودند: بر کسانی که نیاز شدید به آنها دارند سهم خودم را حلال کردم (همان، ص 143).
امام جواد علیه السلام به تبیین جایگاه خمس و نقش تربیتی آن توجه زیادی فرمود، چنان که شخصی از ایشان درخواست حلیت خمس خویش را کرد، امام علیه السلام اگرچه بنا بر مصالحی خمس را بر وی حلال کرد، اما بعد از خروج آن شخص، به شکوه از رفتار وی پرداخت. همچنینصالح بن محمد بن سهل متولی اوقاف قم نیز به حضور امام علیه السلام رسید و از ایشان دربارة ده هزار درهم یا دینار از اموال متعلق به وجوهات شرعی که به مصرف شخصی رسانده بود، طلب حلیت کرد! امام بنا بر مصالحی، در ظاهر به وی فرمود: حلال است، ولی پس از خروج وی، بهابراهیم هاشم قمی که در مجلس حاضر بود، فرمود: برخی از این شیعیان، به اموال و حقوق آل محمد صل الله علیه و آله، ایتام، مساکین، فقرا و ابن سبیل تعدّی کرده و سپس طلب حلیت می کنند. آیا گمان می کنی به ایشان بگویم: حلال نیست؟! به خدا سوگند در قیامت از آنان، در این باره سؤال سختی خواهد شد! (کلینی، 1362، ج 1، ص 548).
عصر امام هادی علیه السلام
دوران عسکریین باتوجه به انتقال و کنترل آنان در عراق، سازمان وکالت وظیفه سنگین تری در خصوص ارتباط با شیعیان در مناطق دور و نزدیک به عهده داشت. در بیشتر موارد، امور مالی از طریق آنان پیگیری می شد و در هر منطقه